جدول جو
جدول جو

معنی وارونه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وارونه کردن
(دی دَ)
وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن
لغت نامه دهخدا
وارونه کردن
واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
وارونه کردن
اقلب رأسًا على عقبٍ
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وارونه کردن
Flip
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وارونه کردن
retourner
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وارونه کردن
çevirmek
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وارونه کردن
virar
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وارونه کردن
voltear
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وارونه کردن
przewracać
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
وارونه کردن
переворачивать
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به روسی
وارونه کردن
перевертати
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وارونه کردن
omdraaien
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
وارونه کردن
kippen
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
وارونه کردن
पलटना
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به هندی
وارونه کردن
rovesciare
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وارونه کردن
뒤집다
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
وارونه کردن
উলটানো
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
وارونه کردن
الٹنا
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به اردو
وارونه کردن
พลิก
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
وارونه کردن
membalik
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وارونه کردن
להפוך
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به عبری
وارونه کردن
翻转
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
وارونه کردن
geuza
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
وارونه کردن
ひっくり返す
تصویری از وارونه کردن
تصویر وارونه کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واگویه کردن
تصویر واگویه کردن
تکرار کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
(ضِ گَ دَ)
معکوس زدن. معکوس کردن.
- نعل وارونه زدن، به اشتباه انداختن
لغت نامه دهخدا
(ضِ گَ تَ)
واژگون شدن. معکوس شدن
لغت نامه دهخدا
(فَ کَ دَ)
معکوس کردن. برگرداندن. برگردانیدن. قلب. سرنگون کردن. رجوع به واژگون کردن شود
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ کَ / کِ دَ)
تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست. دوباره گفتن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ رَ)
بمخاطره افتادن. (شعوری ج 1 ورق 180). بخطر و در مخاطره افتادن. (ناظم الاطباء: بارانه).
لغت نامه دهخدا
(ضِ شُ دَ)
واژگون کردن. وارونه کردن. باژگون کردن. معکوس ساختن
لغت نامه دهخدا
تصویری از وارونه زدن
تصویر وارونه زدن
وارون زدن، یا نعل وارونه زدن، مردم را باشتباه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگونه کردن
تصویر واژگونه کردن
واژگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگویه کردن
تصویر واگویه کردن
تکرارکردن سخن شنیده را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارون کردن
تصویر وارون کردن
واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار