وارونه کردن (دی دَ) وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن ادامه... وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن لغت نامه دهخدا
وارونه کردن واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن ادامه... واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن تصویر وارونه کردن فرهنگ لغت هوشیار
وارونه کردنوارونِه کَردَن اقلب رأسًا على عقبٍ ادامه... اُقْلُبْ رَأْسًا عَلَى عَقِبٍ تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به عربی
وارونه کردنوارونِه کَردَن çevirmek ادامه... çevirmek تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وارونه کردنوارونِه کَردَن переворачивать ادامه... переворачивать تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به روسی
وارونه کردنوارونِه کَردَن перевертати ادامه... перевертати تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به اوکراینی
وارونه کردنوارونِه کَردَن rovesciare ادامه... rovesciare تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به ایتالیایی