وارونه کردن(دی دَ) وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن ادامه... وارون کردن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء). باژگون کردن. ورمالیدن. معکوس کردن. (از یادداشتهای مؤلف). زیر و بالا کردن. دگرگون کردن. منقلب ساختن لغت نامه دهخدا
وارونه کردن واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن ادامه... واژگون کردن سرنگون ساختن، دیگرکون کردن تغییر دادن تصویر وارونه کردن فرهنگ لغت هوشیار
وارونه کردن اقلب رأسًا على عقبٍ ادامه... اُقْلُبْ رَأْسًا عَلَى عَقِبٍ تصویر وارونه کردن دیکشنری فارسی به عربی